ایهام چیست؟ / مثال
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۹۵۶۹۶
صدای ایران-واژه «ایهام» در لغت بهمعنی به وهم و شک افکندن است و از ریشه «وهم» گرفته شده است. در ادبیات، ایهام یکی از آرایههای ادبی بسیار مهم است که اغلب شاعران و سخنوران بزرگ از این روش بهره جستهاند. از بین شاعران بزرگ، حافط استاد بیبدیل استفاده از روش ایهام است.
زیبایی این آرایه در آن است که شاعر بازی زیرکانهای با ذهن خواننده میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیت زیر از حافظ، کلمه «برآید» ایهام دارد و میتواند به دو معنی «امکان داشته باشد» و «طلوع کند و بالا بیاید» باشد:
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
مصادیق ایهام
ایهام مصداقهای مختلفی دارد که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
ایهام
ایهام که به آن توریه (در لغت بهمعنای پوشانیدن)، توهیم و تخیل نیز میگویند، در اینجا، کلمهای است که در کلام حداقل در دو معنی بهکار رود. به بیت زیر از حافظ دقت کنید:
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
در بیت بالا، مردم مصراع دوم دو معنی انسان و مردمک چشم را دارد و برای هر کدام از آنها، با سایر کلمات بیت تناسب وجود دارد:
انسان: نشستن و حال و طلب
مردمک: گریه و خون و چشم و دیدن
یک تعریف قدیمی از ایهام این است که شاعر یا نویسنده واژهای را میگویید که دو معنا دارد و مراد گوینده معنای دور آن است. اما واقعیت این است که دو معنی با هم اثر هنری و زیباییشناسانه دارند. البته شاعر بهگونهای مقدمه میچیند که منظورش معنی نزدیک است، اما معنی اصلی را بر معنی دور قرار میدهد.
در مورد این اینکه کدام معنی نزدیک است و کدام دور، باید گفت که خود شاعر آن را تعیین میکند. برای مثال، حافظ در بیت زیر معنی نزدیک را مردمک چشم دانسته، در حالی که معنی نزدیک آدمیان بهنظر میرسد.
در بیت زیر، بازی هم بهمعنی شوخی و هم بهمعنی پرنده باز بهکار رفته است و برای هر معنی نیز با واژههای بیت ارتباط دارد:
بهراستی که نه همبازی تو بودم من
تو شوخ دیده مگس بین که میکند بازی
شوخی: شوخی و همبازی و شوخ
باز: باز و مگس
هر معنی میتواند نشانههایی نیز بههمراه داشته باشد و خواننده را به آگاهی از وجود ایهام و معنی آن آگاه کند.
نکته جالبی درباره ایهام وجود دارد و آن اینکه استفاده از ایهام در اشاره کردن به اسم یا تخلص شاعر رایج بوده است. برای مثال، شعر زیر از فروغ فرخزاد که به پیروی از سایه (هوشنگ ابتهاج) سروده است، به هر دو اسم فروغ و سایه اشاره میکند:
در سایهها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیهپوش میکنی
برای آشنایی با ادبیات دبیرستان، پیشنهاد میکنیم به مجموعه آموزشهای دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی فرادرس مراجعه کنید که لینک آن در ادامه آورده شده است.
برای مشاهده مجموعه آموزشهای دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی + اینجا کلیک کنید.
ایهام دوگانهخوانی
ایهام دوگانهخوانی یعنی اینکه جمله یا عبارتی را به دو صورت خواند و به همین دلیل به دو معنی تفسیر کرد. در قدیم به این ایهام، شبهایهام و توجیه میگفتند.
برای مثال، بیت زیر از سلمان ساوجی را در نظر بگیرید که در آن، «به مأوا» را میتوان «به ما، وا» خواند:
مژده ای ارباب دل کارام جانها میرسد
دل که از ما رفته بود اکنون به مأوا میرسد
یا بیت معروف زیر از سعدی را در نظر بگیرید:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
میتوان این بت را سؤالی خواند:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟
نه! همین لباس زیباست نشان آدمیت
تعریف ایهام چیست
ایهام تناسب
در ایهام تناسب تنها یکی از دو معنای واژه در کلام وجود دارد، اما یکی منیهای دیگر واژه با واژه یا واژههایی از کلام تناسب و رابطه دارد. میتوان چنین گفت که ایهام تناسب ترکیبی از دو آرایه ایهام و آرایه تناسب است. در واقع، کلمهای که ایهام تناسب میسازد، حداقل یک معنیاش با برخی دیگر از اجزای کلام مراعاتالنظیر میسازد.
برای مثال، بیت زیر از سعدی را درنظر بگیرید:
یکی را حکایت کنند از ملوک
که بیماری رشته کردش چو دوک
در این بیت، رشته یعنی نخ و با دوک نخریسی تناسب دارد؛ اما در اینجا منظور شاعر از رشته نخ نیست؛ بلکه نام بیماری (پیوک) است که با این معنی مرتبط نیست. اما آنچه در ابتدا به ذهن خواننده متبادر میشود، تناسب و ارتباط با دوک نخریسی است.
بهعنوان یک مثال دیگر، بیت زیر ار حافظ را درنظر بگیرید:
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرحبخش هوایی دارد
عشاق نام پردهای در موسیقی است که با خوش آهنگ تناسب دارد؛ اما در اینجا مراد گوینده این معنی نیست و منظور همان عاشقان است. ارتباط عالم با هوا نیز همینگونه است.
باید گفت که ایهام تناسب محدوده ندارد و میتوان معنی پنهان و دور را از روی تناسب کلمه با سایر کلمات کلام تشخیص داد.
گاهی واژهای در یکی از معناها با واژه یا واژههای دیگر تناسب تلمیحی دارد که به آن، ایهام تناسب تلمیحی میگویند. بیت زیر از مولوی مثالی از این آرایه است:
آن یکی یوسف رخی عیسی نفس
وین یکی گرگی و یا خر با جرس
ایهام تضاد
در ایهام تضاد، همانگونه که از نامش برمیآید، معنی باطنی و غایب با معنی واژه یا واژههایی از سخن تضاد دارد.
بیت زیر از حافظ ایهام تضاد دارد:
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
در بیت بالا، معنی کلمه غریب شگفت است که میبینیم با آشنا و خویش تضاد دارد.
یا در بیت زیر از سعدی:
اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند
شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل
کلمه مجنون دو معنی دارد: یکی همان شخص عاشق لیلی که مقصود سعدی است و دیگری دیوانه که با واژه عاقل در تضاد است.
ایهام ترجمه یا ترادف
در این نوع ایهام، دو کلمه مترادف به دو معنی مختلف در کلام بهکار میروند. یکی از مثالهایی که برای این نوع ایهام میتوان بیان کرد، بیت زیر از حافظ است:
ماهم این هفته شد از شهر و به چشمم سالی است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است
در بیت بالا، واژه شهر که در عربی بهمعنی ماه (ماه تقویم، نه ماه آسمان) است، معنای ظاهری کلمه به نظر میرسد، اما شاعر آن را در معنای شهر جغرافیایی (شهر و روستا و…) بهکار برده است.
ایهام تبادر
تبادر بهمعنای خطور کردن به ذهن است. در این ایهام، کلمهای وجود دارد که با دیدن و شنیدن آن، کلمهای دیگر در ذهن ما متبادر میشود و آن کلمه دیگر با واژه یا واژههایی از سخن تناسب دارد.
بیت زیر از خاقانی، مثالی از این ایهام است:
چو کِشتِ عافیتم، خوشه در گلو آورد
چو خوشه بازبُریدم گلوی کام و هوا
در بیت بالا، کلمه «کشت» بهمعنی «کشتزار» است، اما کلمات «بُریدن و گلو»، واژه «کُشت» را به ذهن متبادر میکنند و بدین صورت، ایهام تبادر داریم.
بهعنوان یک مثال دیگر از ایهام تبادر، به بیت زیر از حافظ دقت کنید:
گفتم: خوشا! هوایی کز بادِ صبح خیزد
گفتا: خنک! نسیمی کز کوی دلبر آید
واژه «خُنُک» بهمعنی «خوشا» است، اما شکل ظاهری آن با توجه به وجود واژه «نسیم»، کلمه «خُنَک» را به ذهن متبادر میکند. اینجاست که ایهام تبادر ساخته میشود.
آرایه ایهام
ایهام استخدام
ایهام استخدام را، خود، میتوان به سه دسته استخدام تشبیهی، استخدام غیرتشبیهی و استخدام ضمیر تقسیمبندی کرد.
استخدام تشبیهی
ایهام استخدام تشبیهی را خود میتوان به دو صورت بیان کرد:
الف) فعل جمله دارای ایهام است و برای مشبه یک معنی و برای مشبهبه معنای دیگری دارد. بیت زیر از صائب تبریزی مثالی از این نوع ایهام است:
عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت
افتاد چون دو قطره اشک از نظر مرا
در این بیت، میتوان دو معنای زیر را استنباط کرد:
بیاعتبار شد: دنیا و آخرت از چشمم افتاد
بیاعتبار شد: اشک از چشمم افتاد
ب) اسم در رابطه با مشبه یک معنی و در رابطه با مشبهبه معنای دیگری دارد. بیت زیر از سعدی، مثالی از این ایهام است:
باز آ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزهدار بر اللهاکبر است
در این بیت، اللهاکبر را میتوان در ارتباط با چشم امیدوار و گوش روزهدار، به دو شکل زیر درنظر گرفت:
اللهاکبر در رابطه با چشم امیدوار، بهمعنی دروازه اللهاکبر (دروازه قرآن) که مسافران از آن وارد شیراز میشدهاند.
اللهاکبر در رابطه با گوش روزهدار که بهمعنی اذان مغرب است که نشانهای از وقت افطار در ماه رمضان است.
استخدام غیرتشبیهی
استخدام غیرتشبیهی، تعریفی مشابه استخدام تشبیهی دارد؛ بدین صورت که یک اسم با دو معنی در کنار فعلی قرار میگیرد یا یک فعل در کنار اسم قرار میگیرد و ایهام میسازد. تنها تفاوت این نوه ایهام این است که ساختار تشبیهی نیست؛ یعنی مشبه و مشبهبه در کار نیست.
بیت زیر از نجیب کاشانی مثالی است از ایهام استخدام غیرتشبیهی:
خمیازه کشیدیم بهجای قدح می
ویران شود آن شهر که میخانه ندارد
در بیت بالا، خمیازه با کشیدن و قدح می دو معنای متفاوت دارد.
استخدام ضمیر
استخدام ضمیر در فارسی آنچنان رایج نیست و بیشتر در ادبیات عرب متداول است و بهکار میرود. در این نوع ایهام، کلمهای که دو معنی دارد در یک معنا بهکار میرود، اما ضمیری میآید که به آن معنی دیگر اشاره میکند.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: واژه یا واژه بیت بالا زیر از سعدی نظر بگیرید معنی نزدیک الله اکبر برای مثال کلمه ای دو معنی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۹۵۶۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلم «مصلحت»؛ برداشتی «لاکاتوش»ی از مفهوم مصلحت
عصر ایران؛ مهدی مالمیر- واژه «مصلحت» از آن دست واژههاست که در پی انقلاب ۵۷سرِ زبان ها افتاد (اگرچه ناصرالدین شاه قاجار هم مصلحتخانه تاسیس کرده بود اما در عمل به جایی نرسید). تا پیش از آن این مفهوم بیشتر در کتابها، رسالهها و پژوهش های فقهی علمای سنی و شیعه به کار می رفت و بیشتر عبارتی فنی به حساب میآمد و از جنبهٔ افواهی و عمومی برخوردار نبود.
امروز اما اگر چرخی در دنیای اینترنت بزنیم و واژه مصلحت را در نوار معروف گوگل جستجو کنیم، انواع و اقسام پایان نامهها، مقالهها و یادداشتهای کوتاه و بلند با مضمون «مصلحت» در برابر چشمانمان آشکار میشود. اگر حوصله و دل و دِماغ بیشتری به خرج دهیم، تبار واژه مصلحت را میشود تا یونان باستان واندیشههای افلاطون و ارسطو هم ردگیری کرد.
با این همه اما میتوان بر یک معنی عام از واژه مصلحت توافق داشت: دفع ضرر و جلب منفعت. این دفع ضرر و جلب منفعت را البته نباید به هیچوجه امری شخصی و مربوط به افراد حقیقی دانست.
این واژه فقط در پیوند با دولت معنا پیدا می کند و از حوزهٔ روابط شخصی به دور است. به عبارت دقیقتر مصلحت زمانی رنگِ دغدغه به خود میگیرد که بر آن باشیم تا زیان و ضرری را از دولت بتارانیم و در مقابل، منفعتی برای دولت به دست آوریم.
مصلحتجویی به مفهوم زمان و مکان هم گره خورده است. این زمان و مکان تصمیم است که آن را بدل به تصمیمی مصلحتآمیز میکند. یک تصمیم میتواند در اوایل تاسیس یک ساختار سیاسی و در جوانی آن که هنوز پایی بر زمین سفت نکرده، به مصلحت باشد اما در زمان ثبات سیاسی از گردونۀ مصلحت خارج یا به عکس. چنانچه گفتهاند حتی میشود به کافران در زمانی که مسلمین در جنگ به سر میبرند، اسلحه فروخت البته به شرط همان رعایت مصلحت و دفع شر از دولت مسلمین.
با همه این تفاسیر شاید این نخستین بار باشد که فیلم بلندی با اسم و موضوع «مصلحت» ساخته و در سینماهای کشور اکران میشود. فیلمی به نویسندگی و کارگردانی «حسین دارابی» که گویا چند صباحی در لابیرنت سلیقهها و محدودیتهای سیاستگذاران فرهنگی کشور گرفتار بود و اجازهأ نمایش و رخصت اکران نمییافت.
فیلم درحال و هوای روزها و سال های نخستین بعد از انقلاب ۵۷ نفس میکشد که مفهوم مصلحت اولین بحثها و ماجراها را در میان مسوولین قضایی و انتظامی کشور رقم میزند.
فیلم با بازی های جاندار و فیلمنامه قابل قبول داستان قتل غیر عمدی را روایت می کند که از پسر مقام ارشد قضایی سر زده که از قضا خود او بر روی عدالت و اعمال بیتبعیض آن تاکید بسیار دارد و پروندههای چندی را بی توجه به نام طرفهای درگیر در پرونده ها پیش برده و به عنوان مقام ارشد قضایی با انصاف و بیملاحظه قدرتمندان برای خود نام و نشان و آوازهای نیک کسب کرده است. اما این تصویر پاک دستانه به سبب بی احتیاطی تنها پسرش که جوانی بیتجربه است به مخاطره میافتد زیرا در درگیرییی در مقابل دانشگاه تهران ناخواسته یکی از اعضای گروههای چپ را که او نیز جوانی شوریدهسر و از خانوادهای ثروتمند بوده، به قتل میرساند.
در بادی امر اطرافیان مقام ارشد قضایی با برداشتی که از مصلحت داشتند و برای نگاه داشتن چهره انقلاب و اشاره به وضعیت بغرنج روزها و ماههای اول انقلاب (در نظر گرفتن مکان و زمان) که از هر گوشه رقیبان انقلاب با دستمایههای قومی و ایدئولوژیک به جنگ جمهوری نوپای اسلامی آمده بودند، ابتدا ماجرا را از او پنهان داشته و در مرحلۀ بعدی شخص دیگری را به جایِ او محکوم به زندان کردند!
ضمن اینکه تبار سیاسی جوان کشته شده که از گروه های چپ مارکسیستی و کمونیستی سرچشمه میگرفت و خانواده ثروتمند او که در آن روزها اگر نه همه اما بیشتر ثروتمندان نماد سرمایه داری هار جهان به شمار می رفتند، دست گشودهای به اطرافیان قاضی برای پنهان کردن حقیقت بخشیده بود.
اما با این وجود به لطف یکی از بازپرسان وظیفهشناس پرونده و پیگیریها و پافشاریهای او پرونده از دست اطرافیان آن مقام قضایی خارج میشود و در نهایت واقعیت امر به گوش او میرسد و قاضی حلیم و صبوری که تا آن روز کسی روی تند و پرخاش او را ندیده بود، به یکب اره همچون آتشفشانی میخروشد و بر لزوم اجرای عدالت، بی ملاحظۀ مهر فرزند و نیش و کنایه دوست و دشمن و غریبه و آشنا تاکید میورزد.
با مادر داغدیده دیدار میکند و همچون انسان معمولی و بیاعتنا به قدرت و موقعیت خود در دستگاه تقاضای عفو از خانواده مقتول میکند و بر اطرافیان سهل انگار خود سخت میگیرد. دلشکسگی او که شباهتی با خروش آشنایش ندارد مفهوم دیگری از مصلحت را پیش میکشد که فاصلهای کهکشانی دارد با تفسیر دستاندرکاران و مسامحهکنندگان اولیه پرونده؛ مفهومی که به تعبیر «ایمره لاکاتوش» فیلسوف و ریاضیدان مجاری بسیار نزدیک است.
لاکاتوش بر این باور است که هر نظریه یا اعتقادی دارای یک هسته سخت همراه با یک کمربند دفاعی است. هسته سخت آن را میتوان گوهر دست نزدنی یک نظریه نیز نام نهاد.
کمربند دفاعی را میتوان به نظریههای مکملی تشبیه کرد که بر آن است در عین پاسداری از گوهر، به دغدغههای زمانمند و مکانمند نیز پاسخ گوید و راه را برای تغییر و دیگرگونی هموار سازد.
بر این مبنا قاضی بر این اعتقاد بود که گوهر انقلاب57 عدالت اسلامی و آزادی و جمهوریت است. هیچ سیاست و تمهیدی نمیتواند به نام «مصلحت» و بیتوجه به گوهر انقلاب در پیش گرفته شود. مصلحت بزرگ و چشم ناپوشیدنی نزدیک شدن به گوهر انقلاب است نه در دوری از آن به بهانۀ ضروریات زودگذر و موقتی.
در نهایت اینکه، فیلم از دغدغۀ بزرگی در جامعه و سیاست ما پرده بر میدارد و لزوم جدی گرفتن مفهوم لاکاتوشی از مصلحت به معنای پاسداری از گوهرِ باورها را به تماشاگران به ویژه به دست اندرکاران کشور در قالب فیلمی سرگرم کننده اما تفکر برانگیز یادآور میشود.
کانال عصر ایران در تلگرام